تکمضرابهای فلسفی بر پرده هفتم
گرچه لابهلای هنرها به موسیقی دلبستگی بیشتری داشت، اما در حالی که برای خواندن سینما به آمریکا رفته بود، سر از کلاسهای فلسفه درآورد، آنهم نه فقط در حد مدرک کارشناسی از یوسیالای لسآنجلس، که برای سینما، برای ادبیات، برای زندگی…
هفدهم آذرماه سال ۱۳۱۸، وقتی سینمای ایران چندان قدمت و قامتی نداشت و سالهای بعد از آن، اغلب غوطهور در تولید فیلمهایی لاغر، سطحی و بهدور از هرگونه تفکر انتقادی بود، در خانوادهای کمبضاعت، و در گوشهای از شهر لبریز از کوچهباغ تهران، فرزندی متولد شد که در عنفوان جوانی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین سینماگران موج نوی سینمای ایران لقب گرفت.
خلق اثری به نام گاو، محصول نگاه پیشرو او در سینمای ایران بود که سواد فلسفی، بینش اجتماعی و نقش عشق در ماندگاریاش تاثیر بسزایی داشت. نگاه مبتنی بر فردسازی و قلقلک ذهن تماشاگر، خط سیر روایی تمامی فیلمهای او از متن تا زاویه دید دوربین شد، از همینرو دیری نپایید که سینمای ایران سینماگری نویسنده، با دغدغههای فلسفی، رگههای عرفانی و خلق آثاری برای فکر کردن به خود دید؛ فیلمسازی مولف که با انگارههای فلسفی عشق قاب میکرد و با مضراب نماد، بذر تعمق و تامل میکاشت.
سینما برای او دراماتیزه کردن متونی بود که مینوشت، از اینرو خاطرهسازی برای نسلهای گوناگون را با سنگری از فیلم و سینما چنان کلید زد که برای یک نسل، گاو، برای نسلی هامون و اجارهنشینها، برای یک نسل سارا و لیلا و برای نسلی دیگر مهمان مامان و بهواسطه مضرابهایی از جنس تلخی اجتماعی، سنتوری را به یادگار گذاشت؛ هنرمندی با سرنوشتی شبیه به تلخترین پایانبندی برای یک فیلم شیرین؛ به نام داریوش مهرجویی.
راز ماندگاری یک اثر هنری که از منظر مهرجویی رخنه در بطن زندگی مردم، بیان وضع وجودی انسان و دغدغه معنا و تفکر است در برگرفتههای داستانی برای صاحبان ذوق که سطر را بیشتر از قاب دوست میدارند، به وضوح پیداست؛ و اینچنین است که از داستان ساعدی، گاو؛ از قصه هوشنگ مرادی کرمانی، مهمان مامان؛ از متن گلی ترقی، درخت گلابی؛ و از بوف کور، هامون الهام میشود.
در نقشهایی که مهرجویی بر سینما و فکر تماشاگر زده است، هامون جایگاه خاصی دارد، فیلمی که بهواسطه شخصیتپردازی و تداعی احساساتی چون تشویش و نگرانی، و البته امید به زندگی، نه تنها مطبوع خاص و عام شد، که بغض یک نسل را ترکاند.
در کنار اینها، نظرسنجی سال ۹۸ مجله فیلم از ۱۴۰ نویسنده و منتقد درباره انتخاب بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران، جدا از دو فیلم گاو و هامون، اجارهنشینهای زندهیاد مهرجویی را نیز در بین ۱۰ اثر برتر قرار میدهد. کمدیِ نمادگرایانهای که طرح ابتدایی آن در پاریس نگاشته شد، در خیابانهای پیامبر و برقآلستوم تهران مقابل دوربین رفت، پرفروشترین فیلم سال شد و کماکان هم با تکیه بر لایههای تو در توی خود از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بهشمار میرود.
سالها بعد از ساخت اجارهنشینها و میلِ به خلوت، بحران و تنهایی آدمهایی چون حمید هامون، محمود شایان، سارا، پری و لیلا؛ مهمان مامان دیگر فیلمی از مهرجویی بود که بهواسطه آن در عین روایت زندگی خانواده ایرانی، سراغ اجتماع و کمدی میرود، کمدی که اینبار با همه تصویر کردن طبقه ضعیف جامعه، نه تنها گزنده نیست، بلکه به تنپوشی از دیجیتوهان و امید آراسته است.
یاد خلوت و تنهایی، درخت گلابی که از مهمترین فیلمها یا بهتر بگوییم، از عاشقانهترین آثار تاریخ سینمای ایران است را به ذهن متبادر میکند، یک فیلم فلسفیِ استعاری، با معشوقهای دست نیافتنی، لبریز از خاطره؛ خاطره که مهرجویی آن را رکن بزرگی در روان آدمی میخواند.
لیلا؛ فیلمی به یاد ماندنی که گرچه ظاهری ساده دارد، اما با دستاویز قرار دادن نگاه سنتی مادر خانواده در پی تابوشکنی ذهنی و دراماتیک کردن عواقب چنین نگاهیست؛ در این فیلم تاثیرپذیریهای فیلمسازی و فلسفی مهرجویی کاملا پیداست؛ لیلا در ساختار، فضای برگمانی دارد و در نگاه، فلسفه ژان پل سارتر؛ فیلسوفی که میگفت: «دیگران دوزخ ما هستند» تا بدینسان عشقی بمیرد و «لیلا»، دوزخی مجسم شود.
و اما سنتوری، فیلمی که برای نسل جدید نامآشناتر است و مهرجویی را باز هم به اقتباس از یک اثر ادبی و اینبار البته دستنوشته نویسندهای آماتور کشانده تا با توسل به علاقه سالهای نوجوانی یعنی موسیقی از نام تا شاکله آن را صورت ببخشد. یک درام محزون اجتماعی با قابهای پر زور از تلخی که که عاشقانهای ناآرام در میانه سطور عشقی از دست شده را لابهلای صدای شکستن ساز و خنیاگری اعتیاد به تصویر میکشد. البته که گویی آخرین مضرابهای علی سنتوری، آخرین قابها و تاثیرات کیفی داریوش مهرجویی بر سینمای خود و ایران هم بود.
در گنجینه آثار هنری داریوش مهرجویی افزونبر فیلمهای درخشان و رمانهای خواندنی، جوایز متعدد داخلی و بینالمللی هم به چشم میخورد که کسب جوایزی از جشنوارههای بینالمللی ونیز ایتالیا، برلین آلمان، سنسباستیان اسپانیا، شیکاگو آمریکا، بروکسل بلژیک، سهقاره فرانسه و روتردام هلند، برای گاو، سارا، درخت گلابی، مدرسهای که میرفتیم، بمانی و پستچی نیز از جمله آنها شمرده میشود.
داریوش مهرجویی بعد از سالها ممارست در تحریر، فلسفه و سینما، شباهنگامِ بیستودوم مهرماه سال ۱۴۰۲ در ویلای شخصیاش به قتل رسید تا به دهشتناکترین شکل ممکن، جهان فانی را به درود گفته باشد؛ فیلمسازی که موسیقی را در ذات آدمی میدید، سنتور مینواخت، عاشق اذان بود، و سطر را بیشتر از سکانس دوست میداشت.
محمدحسین لواسانی، روزنامهنگار
۵۷۵۷
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "تکمضرابهای فلسفی بر پرده هفتم" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "تکمضرابهای فلسفی بر پرده هفتم"، کلیک کنید.