«تاش» نوعی قلمزدن آزادانه و رها روی بوم است
احمد ابوالفتحی در جلسه نقد و بررسی کتاب «تاش» با بیان اینکه با عدم قطعیت در پایان داستان مواجهایم گفت: تاش به معنی نوعی قلم زدن آزادانه و رها روی بوم است که البته این مفهوم در ذهن ما به صورتی تلخ گونه میماند.
به گزارش دیجیتوهان، پنجاه و یکمین نشست از جلسات ادبی نقد که به مجموعه داستان «تاش» نوشته کامران سلیمانیان مقدم اختصاص داشت، با حضور نویسنده، هادی نودهی و احمد ابوالفتحی به عنوان منتقد و جمعی از نویسندگان و منتقدان در مجموعه فرهنگی کاف کتاب برگزار شد.
پوریا فلاح، مجری جلسه در معرفی نویسنده گفت: کتاب «تاش»، دومین مجموعه داستان از کامران سلیمانیان مقدم است که از ۳ بخش تشکیل شده: بخش نخست: شامل ۷ داستان پلات محور، بخش دوم ۳ داستان بنظر تجربیتر که همچنان پلات محورند و بخش سوم شامل ۵ طرح که خود نویسنده با عنوان حکایات از آنها نام برده و بنظر میرسد که تصاویر یا stage ها، خاطرات یا تجربیاتی باشند که بهنوعی در ذهن نویسنده ضبط شدهاند. اما در نگاهی کلیتر به داستانها، بهنظر میرسد آن چه در این داستان پررنگ است، ماجرا محوری است. یعنی در عین این که داستانها خیلی راحت روایت میشوند، به ماجرا اهمیت بیشتری داده شده است.
او ادامه داد: اگر بخواهیم از نظر مفاهیم به داستانها بنگریم، بهنظر میتوان چند مفهوم را در داستانها رویت کرد. نخست: مفهوم مرگ، آن هم نه مرگ به شکل معمول، بلکه مرگی لذتبخش. مرگی صمیمی که نویسنده توانسته آن را مانند شخصیتی در کنار شخصیتهای دیگر داستانهایش روایت کند. مفهوم دیگر، «سوء استفاده » است. نویسنده در اینجا هم توانسته سوء استفاده را سادهسازی کرده، بعنوان جزئی از زندگی ما معرفی کند.
سپس هادی نودهی، منتقد با بیان اینکه «کمتر نویسندهای جدی مانند کامران سلیمانیان مقدم دیده»، در مورد مجموعه داستان گفت: به زعم من «تاش» مانند «کشکول»، حاوی داستانهایی با فرمهای مختلف است. اما نقطه اشتراک آنها را به نظر من میتوان در نام و طرح روی جلد کتاب دید. نام کتاب اول نویسنده «میران» است و نام این کتاب« تاش». به نظرم این نوع نامگذاری از نظر آوایی، نوعی نامگذاری حرفهای است. جدا از این یکی از معانی «تاش» ماهگرفتگی است. لکه یا ضایعهای عمدتاً روی صورت که باعث میشود بیننده در نگاه اول ، نگاهش روی آن متمرکز شود. من این معنی را از داستانها هم گرفتهام.
او افزود: مطلب بعدی طرح روی جلد است، رنگامیزی روی جلد، بهخصوص رنگ اخرایی روی جلد، برای من مرگ را تداعی میکند. این مفهوم (مرگ یا میرایی) را میتوان در فضای داستانها، طرح روی جلد و نام کتاب هم دید. که اگر بخواهم مصداق آن را نشان دهم میتوانم در داستان یک عاشقانه معمولی ( عشق بعنوان یک لکه در وجود آدمی )- در داستان گربه (کشته شدن حیوان)- در داستان کوکو (وجه شگفتانگیز و ترسناک آدمی)- در داستان خنزر و پنزر (فروش اجزای بدن و…)- در داستان الیاس (مکر و حیله و تزویری که در آدم هاست). را میتوانم بیان کن. البته میتوان به دستهبندی دیگری مانند داستانهای متکی بر موقعیت (داستان گربه)… داستانهای متکی بر شخصیت (مانند الیاس پشت پنجره)… یا داستانهای با فضاهای مختلف (مانند داستان آب انبار) اشاره کرد که نه تنها تخت نبوده و فضاهای مختلفی از جمله فضای گوتیک را تداعی میکنند، بلکه اشارتی تاریخمند دارند تا نشان دهند «زندگی انسانها در تاریخ است!»
سپس احمد ابوالفتحی، نویسنده و منتقد ادبی در این مراسم گفت: «بنظرم نویسنده یا هوشمندی از عنوان «دفتر داستانها» بهجای مجموعه داستان استفاده کرده و کتابی را پیش روی ما قرار داده، که به گونهای شامل گاهشمار یا سیری از نوشتههای او (از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۹) بوده و میتواند تا اندازهای امکان مقایسه روندها و بررسی سیر تفکر نویسنده را فراهم کند. برای همین هم پیدا کردن یک محور یا مضمون واحد، یا نخی اساسی برای تمام این مجموعه کاری دشوار است، اگر که بنظرم نیازی هم به آن نیست.
او در ادامه بیان کرد: در بررسی داستانها، به جز داستان اول، میتوان همه داستانها را با محوریت «رخداد» دید. مثلا داستان گربه که با مرگ یک گربه، (که به نوعی تخطی در زندگی شخصیت است) شروع میشود. البته این رخداد همان طور که نویسنده در پشت جلد کتاب بیان کرده گاهی شکل اتفاق، گاهی قسمت است. نکته بعدی این که اکثر داستانها، بهخصوص در ۶ داستان اول، ما با شخصیتهای کاملاً شناخته شدهای روبهرو هستیم. که حتی صنف یا فضای کاری آنها هم مشخص است. مثلاً در داستان گربه (کارمند اداره)، در داستان خنزرپنزر( کارشناس بیمه)، در داستان الیاس (مهندسی که درساخت شهرکی فعال است)، در داستان آب انبار( شخصیت دلال یا بنگاهی). یعنی در اکثر داستانها ما با آدمهای معمولی که با جزئیات به تصویر کشیده شدهاند روبهرو هستیم. هرچند لحن این آدمها گاه بهم نزدیک است، اما چون در داستانهای متفاوتی بیان میشوند مشکلی ایجاد نمیشود.
ابوالفتحی در ادامه بیان کرد: مطلب بعدی فضاهای خاصی است که در بعضی از داستانها مانند خنزر و پنزر(داستانی که بسیار آن را دوست داشتم) دیده میشود، فضایی موازی با داستان اصلی، که گزارشی است به اداره بیمه، قد علم میکند. کافی است به نامها و اشارتی که از کتاب مقدس بیرون کشیده شده، دقت کنیم: ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، ارمیا، عیسی؛ ۵ شخصیت از ادیان ابراهیمی، در کنار مفاهیمی بیرون آمده از دل این ادیان مانند قربانی، بیع، دیه فضایی مانند این را در داستان الیاس پشت پنجره هم میتوان دید. آنجا که در کوتیشن ابتدای داستان، نقلی میشود از فضایی صوفیانه. همین طور داستان کوکو که به زعم من داستانی تجربی است با راویان مختلف، داستانی پیچیده، که باید در جای خود به آن پرداخت.
او همچنین گفت: نکته بعدی، این که در اکثر این داستانها، بر خلاف داستان اول، ما با عدم قطعیت پایان داستان مواجهایم و داستان در ذهن و اندیشه ما ادامه دارد. که من آن را وجه دیگری از معنی «تاش» میبینم. تاش به معنی نوعی قلم زده آزادانه و رها روی بوم، که البته این مفهوم در ذهن ما به صورتی تلخ گونه و گس میماند و نکته پایانی این که با توجه به سیر داستانها، که آخرینشان داستان اول کتاب است، از خودم میپرسم: آیا کامران وارد شکل و رویه جدیدی از داستاننویسیاش شده؛ داستانهایی با پایان قطعی نمیدانم.
در ادامه برخی از حاضران درباره کتاب اظهار نظر کردند.
سیروس نفیسی ضمن تبریک به نویسنده گفت: با نگاه به سیر داستانها بنظر میرسد در داستانهای (دهه ۸۰) که در قسمت انتهایی کتاب هستند، ما با داستانهایی در حد ایده و جرقه روبه رو هستیم. مثل داستان مهرنسا که راوی بعد از سالها، به دیدن خانه مادربزرگش آمده اما در بخش دوم، که با عنوان از قدیم تعریف شده، داستانها شکل گرفته ترند و از حد طرح گذشتهاند. اما در بخش اول و اصلی کتاب، نویسنده ازحد تجربه گذشته، حرفهایی برای گفتن دارد و می خواهد نگرشش به دنیا و آدمها را در پس داستانهایش مطرح کند. از جمله در داستان تصادف، آب انبار که ما شاهد مفاهیمی مانند: مرگ ؛ یا نگاه متفاوت آدمها، گفتار و رفتار متفاوت و پیچیده شان هستیم. مثلا در داستان الیاس که تصور اولیه راوی از آن درویش دارای کمالات، در نهایت به مردی دزد و نابکار منتهی میگردد. یا در داستان تصادف، که جوانی که راوی زیر بال و پرش را گرفته بعدها وبال گردن و سوء استفاده گر از کار در میآید.
مسعود پهلوانبخش نیز اظهار کرد: بهنظر من نخ یا تم اصلی داستانها، بهنوعی پژوهش در رابطه با انسان، رفتارها و بهخصوص زندگی درونی انسانهاست؛ نکته بعدی این که نویسنده سوءگیری ندارد. خیلی خونسرد و بدون قضاوت داستانهایش را روایت میکند. از جمله در داستان کوکو (زنی که غیرعادی است و چند بار ازدواج کرده…)، یا در داستان خنزر و پنزر که این فضا پررنگتر ست. یا در داستان گربه، که مرگ گربه ، مدتها بعد تاثیرش را در زندگی شخصیت اصلی داستان نشان میدهد.
مجید واحدی هم اظهار کرد: فضای داستانها را با الهام ازنام کتاب، مانند تابلویی میبینم که با تاش زدن، با قلمهای آزاد و مبهم طراحی شده است.از نزدیک عمدتاً رنگهای متفاوت میبینیم و شاید نتوانیم هر آنچه هست ببینیم، اما از دورتر، میتوانیم تصویر واقعیت را ببینیم.
ابراهیم مهدیزاده نیز گفت: متن و زبان با اقتدار و تسلط پیش میرود. و گذشته و حال را بهم پیوند میدهد، اما در این سیر و سفر به خواننده در آخر کار تلنگری نمیزند تا بخود آید و اندیشه کند. بلکه مولف، او را در سطحی خیالانگیز رها میکند. این رهایی نه با نیت پایان باز، بلکه پایانی فاقد اندیشه است. شاید امساکی درمیان باشد. لازم به ذکر است در بعضی از داستانها مانند یک عاشقانه معمولی، پرچین، الیاس پشت پنجره نویسنده لحظههای درخشان و قابل بحثی را به تصویر میکشد.
ناصرتیموری نیز گفت: نویسنده به صورتی نسبتاً مبسوط و با جزئیات کامل، به تحلیل تک تک داستانها پرداختند. از جمله به وجود تم مرگ در داستانها، که نویسنده سعی کرده آن را با مایهای از طنز بیان کند. نکته دیگراز نظر ایشان فضای تلخ موجود در داستانهای بخش اول و فضای نسبتن شادتر در داستان های بخش دوم (از قدیمها) بود.
عباس باباعلی هم عنوان کرد: در یک نگاه به فهرست داستانها متوجه میشویم که نه با یک مجموعه داستان که به نوعی با جنگی ادبی روبهرو هستیم. ۷ داستان کوتاه، ۳ داستان ازقدیمترها و ۵ نوشته کوتاه درحد طرح ترکیبی که من با مانند آن کمتر برخورد داشتهام. و بهنظرم شاید نوعی پیشنهاد از سمت نویسنده باشد. که بدم نمیآید دلیل آن را بدانم. آن هم از نویسندهای که در بعضی از داستانها مانند : خنزر و پنزر، آب انبار قدرت، تسلط و توان داستان نویس خوب خود را به رخ خواننده میکشد.
پریا نفیسی نیز گفت: اولین نکته، این که تنوع داستانها باعث کشش در خواننده میشود. نکته دیگر این که بهنظر میرسد گاهی شخصیتی در داستانها تکرار شده، البته در سنین و فضاهای مختلف. نکته دیگر این که نویسنده توانسته یک فضای عادی را که میتواند در زندگی تک تک ما اتفاق بیفتد و ما از کنار آن راحت بگذریم، بخوبی دست مایه داستانهایش قرار دهد، مانند داستان یک عاشقانه معمولی، یا داستان گربه.
در پایان، کامران سلیمانیان مقدم، ضمن تشکر از حاضرین، به تاثیر دراماتیک متن و داستان اشاره کرده، گفت: من شدیداً به این تاثیر علاقه داشته، این تاثیر را در کلمات یک سیلابی و خوشآوایی، و حتی در انتخاب، عنوان کتاب هم میبینم.
در این جلسه قباد آذرآئین، ابراهیم دم شناس، هادی هیالی،احمد درخشان و فاطمه سلطانپور حضور داشتند که در مواردی به بیان نظرات خود پرداختند.
پایان خبر دیجیتوهان
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "«تاش» نوعی قلمزدن آزادانه و رها روی بوم است" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "«تاش» نوعی قلمزدن آزادانه و رها روی بوم است"، کلیک کنید.