تاریخ مجارستان: هر آنچه باید بدانید (History of Hungary)

تاریخ مجارستان: هر آنچه باید بدانید (History of Hungary)

تاریخ مجارستان history of Hungary

تاریخ مجارستان، سرزمینی در قلب اروپا با نام Magyarország، روایتی پیچیده و پرفرازونشیب از فراز و فرود قدرت ها، مهاجرت اقوام و شکل گیری هویتی منحصربه فرد است که از دوران باستان تا به امروز، هر گوشه ای از آن با مبارزات و تحولات گره خورده است.

وقتی به نقشه ای از اروپای مرکزی نگاه می کنیم، مجارستان را می بینیم که در حوضهٔ پهناور پانونی جای گرفته، سرزمینی که مرزهای امروزی اش بیش از هر چیز نتیجهٔ پیمان های صلح پس از جنگ های ویرانگر جهانی است. اما برای درک عمق هویت این ملت، باید به سفری طولانی در گذر زمان بپردازیم؛ سفری که از سکونتگاه های باستانی آغاز شده و تا پویایی مجارستان نوین ادامه می یابد.

دوران پیش از مجارها: سکونتگاه های اولیه و اقوام مهاجم (تا قرن ۹ میلادی)

پیش از آنکه نام «مجار» بر این سرزمین طنین انداز شود، حوضه پانونی، دشت وسیع و حاصلخیز اروپای مرکزی، میزبان تمدن ها و اقوام گوناگونی بوده است. باستان شناسان ردپای سکونتگاه های پیش از تاریخ را در این منطقه یافته اند که نشان از اهمیت استراتژیک و کشاورزی این سرزمین در طول هزاران سال دارد. در دوران عصر آهن، این سرزمین زیر نفوذ فرهنگی اقوام سلتی، ایلیری و سکاها قرار داشت.

با طلوع امپراتوری روم، بخش هایی از مجارستان امروزی به استان های پانونیا و داکیه تبدیل شد و نزدیک به چهار قرن تحت حکمرانی روم قرار گرفت. می توان تصور کرد که چگونه جاده ها، شهرها و استحکامات رومی در این دشت ها شکل گرفتند و فرهنگ و تمدن رومی ردپای عمیقی از خود بر جای گذاشتند. اما این تسلط ابدی نبود و با فروپاشی امپراتوری روم غربی، موجی از اقوام مهاجم از شرق به سمت اروپا سرازیر شدند و پانونی نیز از این حملات در امان نماند.

در حدود سال های ۳۷۰ تا ۴۱۰ میلادی، هون ها به رهبری آتیلا، که در اروپا به تازیانه خدا شهرت داشت، این منطقه را تسخیر کردند. پس از هون ها، اقوام ژپیدها، استروگوت ها و لونگوبارها برای مدتی کوتاه در این منطقه ساکن شدند. سپس نوبت به آوارهای اوراسیایی رسید که از قرن ششم تا نهم میلادی، حکمرانی خود را بر بخش عمده ای از حوضه پانونی گستراندند. این دوران، مملو از کشمکش ها و تغییر و تحولات بود تا آنکه امپراتوری آوار به دست شارلمانی، امپراتور فرانک ها، منقرض شد. در آستانه ورود مجارها، دشت های پانونی سرزمینی با گروه های کوچک از آوارها و اسلاوها بود که آماده پذیرش مهاجران جدید می شد.

وطن گیری مجارها و تأسیس پادشاهی (قرن ۹ و ۱۰ میلادی)

ریشه های قوم مجار همواره موضوع بحث و کاوش های تاریخی بوده است. نظریات مختلفی از جمله منشأ اورالی یا تورانی برای این قوم مطرح شده است که نشان از مسیر پرماجرای مهاجرت آن ها از مناطق شرقی اروپا به سمت غرب دارد. در اواخر قرن نهم میلادی، این قوم شجاع و جنگاور که از کنفدراسیونی از هفت قبیله تشکیل شده بود، به رهبری آرپاد، وارد حوضه پانونی شد. این رویداد که از آن به عنوان «وطن گیری مجارها» یاد می شود، نقطه عطفی در تاریخ این سرزمین است.

تصور کنید این سواران ماهر از کوه های کارپات گذشتند و دشت های حاصلخیز را پیش روی خود دیدند؛ سرزمینی که قرار بود خانه ابدی آن ها شود. پس از استقرار در پانونی، مجارها به تاخت و تازهای گسترده ای در اروپا دست زدند. تاخت و تازهایی که به عمق آلمان، ایتالیا و حتی فرانسه رسید و آن ها را به یکی از قدرت های نظامی قابل توجه زمان خود تبدیل کرد. اما این دوران پر از غارت و جنگ، دوام زیادی نداشت.

مسیحی شدن مجارها گام بزرگی در جهت ادغام آن ها با تمدن اروپایی بود. این فرآیند عمدتاً در زمان گِزا، یکی از رهبران مجار، آغاز شد. اما اوج این تحول با تاج گذاری پسرش، ایشتوان یکم، در سال ۱۰۰۰ میلادی رقم خورد. ایشتوان، که در کودکی غسل تعمید داده شده بود، با درایت و قدرت خود پادشاهی مجارستان را تأسیس کرد و با تحکیم مسیحیت و پی ریزی ساختارهای دولتی، کشور را در مسیر توسعه و ثبات قرار داد. او با شکست دادن پادشاهان پاگان و سرکوب شورش ها، نظم جدیدی را برقرار کرد و با سیاست های هوشمندانه خود، مجارستان را به یک کشور اروپایی مسیحی تبدیل کرد.

پادشاهی مجارستان در قرون وسطی (قرن ۱۱ تا اوایل ۱۶ میلادی)

سلسله آرپاد

با تأسیس پادشاهی، دوران طلایی سلسله آرپاد آغاز شد. پادشاهان این سلسله به مدت سه قرن حکمرانی کردند و به تحکیم قدرت پادشاهی و گسترش مسیحیت ادامه دادند. مرزهای مجارستان گسترش یافت و روابط با همسایگان قدرتمند نظیر امپراتوری بیزانس و امپراتوری مقدس روم شکل گرفت. اما قدرت پادشاهی همیشه بدون چالش نبود. فرمان طلایی آندره دوم در سال ۱۲۲۲، به نجیب زادگان حقوق و امتیازات مهمی داد و قدرت پادشاه را محدود کرد که نشانه ای از مبارزه بر سر قدرت در آن دوران بود.

اواسط قرن سیزدهم، فاجعه ای بزرگ مجارستان را در نوردید. در سال ۱۲۴۱، حمله مغول به مجارستان به رهبری باتوخان، پسر جوچی، ویرانی بی سابقه ای را به ارمغان آورد. در نبرد موهی، ارتش مجارها به رهبری بلای چهارم به سختی شکست خورد و بخش عظیمی از جمعیت کشور قتل عام شدند. بلای چهارم مجبور به فرار شد و کشور به خاکستر تبدیل شد. با این حال، بلای چهارم، پادشاهی با درایت، پس از عقب نشینی مغول ها، به بازسازی کشور پرداخت و با ساخت قلعه ها و دعوت از مهاجران، به تقویت مجارستان کمک شایانی کرد. در سال ۱۳۰۱، با درگذشت آندره سوم، سلسله آرپاد منقرض شد و دوره جدیدی در تاریخ مجارستان آغاز گشت.

عصر پادشاهی انتخابی و سلسله های بعدی

پس از انقراض آرپادها، مجارستان وارد دوره پادشاهی انتخابی شد که در آن پادشاهان از میان خاندان های مختلف اروپایی برگزیده می شدند. خاندان آنژو، به ویژه با ظهور لایوش یکم کبیر (۱۳۴۲-۱۳۸۲)، مجارستان را به اوج قدرت منطقه ای رساند. قلمرو مجارستان در زمان او تا دریای بالتیک، دریای سیاه و دریای مدیترانه گسترش یافت و این پادشاهی به یکی از قدرتمندترین دولت های اروپایی تبدیل شد.

عصر طلایی ماتیاس کوروینوس (۱۴۵۸–۱۴۹۰) یکی از درخشان ترین فصول تاریخ مجارستان است؛ پادشاهی که با مهار قدرت بارون ها و ایجاد ارتشی قدرتمند و حرفه ای، امنیت و آسایش را برای مردم به ارمغان آورد و با حمایت از هنر و علوم، کتابخانه مشهور کوروینیانا را بنا نهاد که از بزرگ ترین کتابخانه های زمان خود در اروپا بود.

پس از ماتیاس، دوران ضعف داخلی آغاز شد که مجارستان را در برابر تهدیدات خارجی آسیب پذیر ساخت. پادشاهان ضعیف و اختلافات داخلی، کشور را به سمت قهقرا سوق داد و شورش های دهقانی، مانند شورش جرج دوژا در سال ۱۵۱۴، نشانه هایی از نارضایتی عمیق اجتماعی بود.

رویارویی با امپراتوری عثمانی و تقسیم مجارستان (قرن ۱۶ تا ۱۸ میلادی)

با تضعیف داخلی مجارستان، خطر جدی از جانب امپراتوری عثمانی که در حال گسترش قلمرو خود در بالکان بود، احساس می شد. این تهدید سرانجام در سال ۱۵۲۶ به واقعیتی تلخ تبدیل شد. در نبرد موهاچ، ارتش عثمانی به رهبری سلطان سلیمان قانونی، قوای مجارستان به فرماندهی لایوش دوم را درهم شکست. این شکست فاجعه بار، به سلطنت مستقل مجارستان پایان داد و این کشور را وارد عصری تاریک از تجزیه و اشغال کرد.

پس از موهاچ، مجارستان به سه بخش تقسیم شد:

  • مجارستان عثمانی: بخش مرکزی و جنوبی کشور که مستقیماً تحت اشغال عثمانی قرار گرفت و به ایالت های عثمانی تبدیل شد.
  • مجارستان سلطنتی: بخش های غربی و شمالی که تحت حکمرانی خاندان هابسبورگ قرار گرفت. این بخش ها همچنان عنوان «پادشاهی مجارستان» را حفظ کردند اما عملاً بخشی از امپراتوری هابسبورگ بودند.
  • شاهزاده نشین خودمختار ترانسیلوانی: منطقه ای در شرق که هرچند تحت الحمایه عثمانی بود، اما استقلال داخلی خود را تا حد زیادی حفظ کرد.

این تقسیم بندی نزدیک به ۱۵۰ سال به طول انجامید و دوران پر از جنگ و درگیری بود. مجارها بارها علیه حکمرانی هابسبورگ (که به دنبال یکپارچگی قدرت بود) و عثمانی ها قیام کردند. قیام هایی مانند جنبش های کوروتس به رهبری ایمره تکلی و بعدها فرنتس راکوتسی، نمادی از تلاش بی وقفه مردم برای آزادی و حفظ هویت ملی شان بود. سرانجام در پایان قرن هفدهم، با پیروزی های پیاپی ارتش هابسبورگ و متحدان اروپایی آن بر عثمانی ها، تمام مجارستان عثمانی بازپس گرفته شد و با امضای پیمان کارلویتس در سال ۱۶۹۹، مجارستان بار دیگر یکپارچه شد، اما این بار به عنوان بخشی از قلمرو وسیع هابسبورگ.

حکمرانی هابسبورگ و دوران روشنگری (قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی)

پس از بازپس گیری کامل مجارستان از عثمانی، این کشور برای قرن ها به عنوان بخشی از امپراتوری وسیع هابسبورگ، که مرکز آن در وین بود، اداره می شد. دوران حکمرانی هابسبورگ ها با تلاش های مداوم برای حفظ هویت ملی و زبان مجاری همراه بود. نجیب زادگان و روشنفکران مجار در برابر سیاست های گاه مرکزی گرایانه وین مقاومت می کردند و به دنبال حفظ حقوق و خودمختاری های تاریخی خود بودند.

این دوران شاهد اصلاحات مهم اجتماعی و اقتصادی نیز بود، به ویژه در عصر روشنگری. حاکمانی چون ماریا ترزا و یوزف دوم، اصلاحاتی را در زمینه آموزش، اداره امور و اقتصاد انجام دادند که تأثیرات عمیقی بر جامعه مجارستان داشت. با این حال، این اصلاحات اغلب با مقاومت نخبگان محلی مواجه می شد، زیرا آن ها را تهدیدی برای امتیازات سنتی خود می دانستند.

در قرن نوزدهم، جنبش های ملی گرایانه در سراسر اروپا قوت گرفت و مجارستان نیز از این موج بی نصیب نماند. بیداری فرهنگی و ملی، به ویژه با احیای زبان و ادبیات مجاری، رشد قابل توجهی داشت. نویسندگان، شاعران و روشنفکران، مردم را به سوی آگاهی از تاریخ و هویت مشترک خود سوق دادند و بذر انقلاب های آینده را کاشتند.

انقلاب ۱۸۴۸ و تشکیل امپراتوری اتریش-مجارستان (۱۸۴۸-۱۹۱۸)

سال ۱۸۴۸، موجی از انقلاب ها اروپا را در نوردید و مجارستان نیز از این شور انقلابی جدا نبود. در ۱۵ مارس ۱۸۴۸، تظاهرات گسترده ای در پشت و بودا به وقوع پیوست و مردم مجار، خواستار اصلاحات اساسی، حقوق بیشتر و استقلال از حکمرانی هابسبورگ شدند. لایوش کشوت، چهره کاریزماتیک و رهبر این انقلاب، خواستار تشکیل یک دولت مستقل و قانون اساسی مدرن برای مجارستان بود.

این انقلاب به یک جنگ استقلال تمام عیار تبدیل شد. ارتش انقلابی مجارستان در ابتدا به پیروزی های چشمگیری دست یافت و حتی استقلال کامل مجارستان اعلام شد. اما این پیروزی ها دوام نیاورد. سرانجام، با مداخله ارتش روسیه به درخواست امپراتور اتریش، انقلاب مجارستان به طرز وحشیانه ای سرکوب شد. بسیاری از رهبران اعدام یا مجبور به تبعید شدند و مجارستان برای مدتی تحت حکمرانی نظامی سختگیرانه قرار گرفت.

با این حال، روحیه ملی گرایانه مجارها از بین نرفت. پس از سال ها کشمکش و مقاومت، و با توجه به ضعف اتریش پس از شکست در جنگ های مختلف، سرانجام در سال ۱۸۶۷، سازش اتریشی-مجارستانی به امضا رسید. این سازش منجر به تشکیل «پادشاهی دوگانه اتریش-مجارستان» شد، یک امپراتوری متشکل از دو بخش تقریباً مستقل با یک پادشاه مشترک. این دوره (۱۸۶۷-۱۹۱۸) دوران اوج اقتصادی، صنعتی و فرهنگی برای مجارستان بود. بوداپست به یک کلان شهر مدرن تبدیل شد و توسعه زیرساخت ها و هنر رونق گرفت. اما در زیر این شکوه، مسئله ملیت ها در پادشاهی دوگانه، که شامل اقوام مختلفی چون کروات ها، صرب ها، اسلواک ها و رومانیایی ها می شد، چالش های عمیقی را ایجاد می کرد که نهایتاً به فروپاشی امپراتوری منجر شد.

جنگ های جهانی و پیامدهای آن (۱۹۱۴-۱۹۴۵)

جنگ جهانی اول

مجارستان به عنوان بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان، وارد جنگ جهانی اول شد. این جنگ برای مجارها، همچون سایر ملت های درگیر، فاجعه بار بود. میلیون ها نفر به خدمت گرفته شدند و صدها هزار نفر جان باختند. با شکست قدرت های مرکزی در سال ۱۹۱۸، امپراتوری اتریش-مجارستان فروپاشید. این فروپاشی، موجی از ناآرامی های داخلی را به همراه داشت و مجارستان شاهد شکل گیری جمهوری های کوتاه مدتی بود، از جمله «جمهوری گل مروارید» به رهبری میهای کارویی و پس از آن «جمهوری شورایی» به رهبری بلا کون، یک حکومت کمونیستی که تنها ۱۳۳ روز دوام آورد و توسط نیروهای رومانیایی سرکوب شد.

پیمان تریانون و دوران بین دو جنگ

پیامد واقعی جنگ برای مجارستان در سال ۱۹۲۰ و با امضای پیمان تریانون رقم خورد. این پیمان صلح، فاجعه ای ملی برای مجارها محسوب می شد؛ زیرا حدود ۷۱ درصد از خاک و ۵۸ درصد از جمعیت پادشاهی پیشین مجارستان، از جمله ۲۳ درصد از قوم مجار، به کشورهای همسایه واگذار شد. این پیمان نه تنها مرزهای کشور را به شدت کوچک کرد، بلکه زخم عمیقی بر هویت ملی مجارها زد و آرمان «مجارستان بزرگ» و بازپس گیری سرزمین های از دست رفته، به دغدغه اصلی سیاست خارجی این کشور در دوران بین دو جنگ تبدیل شد.

در دوران بین دو جنگ، مجارستان به عنوان «پادشاهی بدون پادشاه» توسط دریاسالار میکلوش هورتی اداره می شد که نایب السطنه کشور بود. سیاست های تجدیدنظرطلبانه برای بازگرداندن سرزمین های از دست رفته، مجارستان را به سمت نزدیکی با آلمان نازی سوق داد. این نزدیکی در نهایت به مشارکت مجارستان در جنگ جهانی دوم منجر شد، با این امید که بتواند برخی از قلمروهای از دست رفته خود را بازپس گیرد. مجارستان برخی مناطق را از چکسلواکی و یوگسلاوی ضمیمه کرد.

جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم مجارستان با وجود تلاش اولیه برای حفظ بی طرفی، به سرعت عمیق تر شد. پس از شکست های سنگین در جبهه شرق (کنار رود دن)، دولت هورتی سعی در مذاکره برای صلح با متفقین داشت. اما این تلاش ها به نتیجه نرسید و در سال ۱۹۴۴، آلمان نازی مجارستان را اشغال کرد. هورتی برکنار شد و یک دولت دست نشانده نازی به رهبری فرنتس سالاشی از حزب صلیب پیکان به قدرت رسید. این دوران، تاریک ترین فصل تاریخ مجارستان بود؛ اشغال آلمان، هولوکاست در مجارستان و مقاومت های پراکنده، زخم های عمیقی بر پیکر جامعه وارد کرد. با پیشروی ارتش سرخ شوروی، مجارستان در سال ۱۹۴۵ به اشغال شوروی درآمد و به جنگ جهانی دوم برای این کشور پایان داد، اما سرآغاز فصلی جدید از حکمرانی خارجی بود.

عصر کمونیسم و جمهوری خلق مجارستان (۱۹۴۵-۱۹۸۹)

پس از پایان جنگ جهانی دوم و اشغال مجارستان توسط شوروی، این کشور به سرعت تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت. در سال ۱۹۴۸، حزب کمونیست مجارستان، با پشتیبانی کامل مسکو، قدرت را به دست گرفت و «جمهوری خلق مجارستان» تأسیس شد. این دوران با سیاست های استالینیستی، ملی سازی صنایع، اشتراکی سازی کشاورزی و سرکوب شدید مخالفان همراه بود. پلیس مخفی، فضای ترس و خفقان را بر جامعه حاکم کرد.

با این حال، مردم مجارستان همواره به دنبال آزادی و استقلال بودند. این آرمان در سال ۱۹۵۶ به اوج خود رسید. انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان، شورشی مردمی علیه دولت کمونیستی و نفوذ شوروی بود. هزاران دانشجو، کارگر و شهروند عادی به خیابان ها آمدند و خواستار خروج نیروهای شوروی و اصلاحات دموکراتیک شدند. ایمره نادی، رهبر اصلاح طلب، به نخست وزیری رسید و اعلام خروج مجارستان از پیمان ورشو را مطرح کرد. اما این امید به سرعت به خاک و خون کشیده شد. ارتش شوروی با قساوت تمام انقلاب را سرکوب کرد. هزاران نفر کشته، زخمی یا زندانی شدند و حدود ۲۰۰,۰۰۰ نفر از کشور گریختند. ایمره نادی اعدام شد و جانوش کادار، رهبر جدید کمونیست، به قدرت رسید.

دوران یانوش کادار (۱۹۵۶-۱۹۸۸) با نوعی از کمونیسم که به کمونیسم گولاش معروف شد، همراه بود. این سیاست ها، هرچند همچنان سوسیالیستی و تحت نفوذ شوروی بودند، اما نسبت به دوران استالینیستی از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار بودند. اقتصاد نسبتاً لیبرال تر شد و سطح زندگی مردم تا حدودی بهبود یافت. با این حال، نارضایتی ها، به ویژه در اواخر دهه ۱۹۸۰، با افول اقتصادی و اجتماعی، دوباره اوج گرفت.

فروپاشی کمونیسم و مجارستان نوین (۱۹۸۹ تا امروز)

پایان دهه ۱۹۸۰، دوران تحولات عمیق در اروپای شرقی بود. با ضعف فزاینده اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای بلوک شرق به تدریج به سمت دموکراسی حرکت کردند. در سال ۱۹۸۹، فروپاشی کمونیسم در مجارستان رقم خورد. دولت کمونیستی، که دیگر یارای مقاومت در برابر خواسته های مردمی و تغییرات منطقه ای را نداشت، مجبور به مذاکره با مخالفان شد و سرانجام به گذار مسالمت آمیز به دموکراسی چندحزبی تن داد.

در اکتبر ۱۹۸۹، قانون اساسی اصلاح شد و مجارستان رسماً به یک جمهوری پارلمانی دموکراتیک تبدیل گشت. این رخداد، سرآغاز دوران جدیدی برای مردم مجارستان بود. خروج نیروهای شوروی در ژوئن ۱۹۹۱، نمادی از پایان ۴۷ سال حضور نظامی آن ها و بازگشت کامل استقلال به مجارستان بود. کشور به سرعت به سمت اقتصاد بازار آزاد و دموکراسی حرکت کرد.

مجارستان در دوران نوین خود، مسیر الحاق به نهادهای اروپایی و بین المللی را پیمود. در سال ۱۹۹۹ به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) پیوست که نمادی از همسویی آن با غرب بود. اوج این روند در سال ۲۰۰۴ با عضویت مجارستان در اتحادیه اروپا اتفاق افتاد. این عضویت فرصت های اقتصادی و فرهنگی زیادی را برای مجارستان فراهم آورد و آن را به بخش جدایی ناپذیری از خانواده ملت های اروپایی تبدیل کرد.

در قرن ۲۱، مجارستان با چالش ها و فرصت های خاص خود مواجه است. این کشور به عنوان یک کشور با قدرت متوسط در منطقه، نقش مهمی ایفا می کند و در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، جایگاه خود را در صحنه بین المللی تثبیت کرده است. از جمله می توان به عضویت آن در سازمان هایی مانند سازمان ملل متحد، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی و گروه ویشگراد اشاره کرد که نشان دهنده فعالیت های دیپلماتیک و اقتصادی گسترده آن است.

نتیجه گیری

در نهایت این سفر در میان تاریخ مجارستان، ما را به درکی عمیق تر از سرزمینی رهنمون می سازد که با وجود تمامی فراز و نشیب ها، مقاومت ها و تحولات، هویت ملی و فرهنگ غنی خود را حفظ کرده است. از سواران آرپاد که دشت های پانونی را فتح کردند تا شهروندان بوداپست که در سال ۱۹۵۶ علیه استبداد قیام کردند، هر برهه ای از این تاریخ، داستان پایداری، امید و تلاش برای آزادی را روایت می کند. درک گذشتهٔ پرماجرای مجارستان، نه تنها برای علاقه مندان به تاریخ، بلکه برای هر کسی که می خواهد امروز و آینده این کشور پرصلابت را بشناسد، ضروری است. مجارستان امروز، با تکیه بر میراث فرهنگی و تاریخی خود، راهی روشن را در پیش گرفته و به عنوان عضوی فعال و پویا در اتحادیه اروپا، به سوی آینده ای پربار گام برمی دارد.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "تاریخ مجارستان: هر آنچه باید بدانید (History of Hungary)" هستید؟ با کلیک بر روی گردشگری و اقامتی، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "تاریخ مجارستان: هر آنچه باید بدانید (History of Hungary)"، کلیک کنید.