افتتاح «انجمن بیوهزنان» تهران؛ خبری که مثل بمب صدا کرد
به گزارش خبرگزاری دیجیتوهان، در هفتهی دوم دیماه ۱۳۴۷ خبری در تهران منتشر شد که مردم را شگفتزده کرد و شماری با شگفتی و برخی نیز با شوخی و ریشخند به آن واکنش نشان دادند. خبر این بود: «انجمن بیوهزنان» در تهران افتتاح شد. اما نکتهی جالبتر اینکه به محض انتشار این خبر، سیل زنان بیوه و بیپناه به سوی آن سرازیر شدند به طوری که هیاتمدیرهی تازهکار و غیرمجهز این انجمن که هنوز امکانات چندانی نداشتند از هجوم متقاضیان دستپاچه و سراسیمه شدند؛ چراکه هرگز باور نمیکردند که این همه «دردمند روحی» در شهر تهران به انتظار کمک نشسته باشد. محل انجمن که حال زنان بیپناه داشتند پاشنهی درش را از جان درمیآوردند خانهی موسس آن یعنی خانم ارفع دولتشاهی در امیرآباد تهران بود.
مدیر انجمن به گزارشگر مجلهی زن روز که خودش را به زور از میان جمعیت زنان به خانهی ارفع دولتشاهی رسانده بود گفت که اصلا قرار نبوده به مطبوعات درز پیدا کند. «این اولین باری است که موسسهای به نام انجمن ملی ایرانی حمایت از زنان بیپناه در تهران تشکیل میشود. خبر تاسیس انجمن به طور اتفاقی به جراید رخنه کرد، در غیر این صورت موسس انجمن تصمیم داشت بیسروصدا بر فعالیت خود ادامه دهد.» ارفع دولتشاهی در مورد هجوم زنان به خانهاش گفت: «در چند روز گذشته که خبر تشکیل انجمن در جراید منتشر شده تعداد مراجعان به موسسه (واقع در خیابان امیرآباد شمالی کوچهی فاطمی شمارهی ۳۷) به ۶۰ الی ۷۰ نفر در روز رسیده است. عدهی داوطلبان قبول عضویت چنان افزایش یافته است که هیاتمدیره مجبور شده کارتهای جدیدی چاپ کند.»
او در مورد اینکه این انجمن به چه کسانی خدمترسانی میکرد نیز اظهار داشت: «بر طبق اساسنامهی انجمن زنانی میتوانند مورد حمایت و کمک قرار گیرند که سنشان از چهل سال گذشته باشد و امکان ازدواج برایشان وجود نداشته باشد. همچنین دخترانی که والدین خود را از دست دادهاند و زنانی که شوهرشان فوت شده و نتوانستهاند شوهر دیگری انتخاب کنند و زنانی که شوهرانشان آنها را طلاق داده و یا خود به دلایلی از شوهرانشان طلاق گرفتهاند مشمول حمایت و کمک این انجمن قرار میگیرند.»
در ادامه مشروح گفتوگوی «زن روز» را با خانم ارفع دولتشاهی که روز ۱۷ دی ۱۳۴۷ در این مجله انتشار یافت میخوانید:
روزی که برای مصاحبه با خانم ارفع دولتشاهی به دفتر انجمن زنان بیپناه مراجعه کردم، راهرو و اتاقهای خانه مملو از زنانی بود که برای درخواست کمک آمده بودند. در بین آنها زنهای چادری و به ظاهر فقیر و خانمهای نسبتا مرفه هردو به چشم میخوردند. حتی آقایان هم آمده بودند تا مشکلاتشان را مطرح کنند و این نشان میداد که تا چه اندازه تشکیل چنین انجمنی مورد نیاز زنهای بیپناه تهران بوده است. هر طور بود در بین سیل مراجعهکنندگان و مکالمات تلفنی متعدد موفق شدم مصاحبهای با هیاتمدیرهی این جمعیت نوبنیاد انجام بدهم.
از خانم ارفع دولتشاهی موسس انجمن پرسیدم:
چه عاملی شما را به تشکیل انجمن بیوهزنان تشویق کرد؟
من همیشه نسبت به کارهای اجتماعی علاقهی خاصی داشتم اما خودکشی پسر ۲۴ سالهام که دانشجوی پزشکی بود، چنان تحولی در زندگی من به وجود آورد که مجبور شدم جای خالی او را در زندگیام با ادامهی فعالیتهای اجتماعی پر کنم. خودکشی پسرم هیچ دلیل معقولی نداشت. در نامهای که بجا گذاشته نوشته بود: «از زندگی سیر شدهام» بعد از مرگ پسرم تازه دریافتم که او احتیاج به کمک داشته است، احتیاج به کسی داشت که به او ایمان به زندگی ببخشد و او را به زیستن دلگرم و امیدوار کند و متوجه شدم که چنین اشخاصی، کسانی که در تنهایی و بیپناهی به کمک و راهنمایی احتیاج دارند، تعدادشان در جامعه زیاد است. در سفرهایی که به اروپا کردم و از سازمانهای زنان کشورهای اروپایی دیدن کردم، متوجه شدم که در هر جامعهای انجمنها توجه خاصی نسبت به زنان بیوه نشان میدهند و آیندهی این دسته از زنان برای دولت و جامعهشناسان بسیار حائز اهمیت است.
به همین جهت مطالعهای در وضع تشکیل اینگونه انجمنها و نحوهی کمکهایشان به عمل آوردم و در حدود سه سال پیش به اتفاق چند خانم دیگر که مشوق من در این راه بودند، به طور غیررسمی انجمنی ترتیب دادیم. اقدامات و کمکهای ما در این سه سال بیشتر جنبهی خصوصی داشت و تقریبا محدود به کسانی بود که ما آنها را میشناختیم و خودمان داوطلبانه به کمک آنها میرفتیم. در همین تماسها بود که متوجه شدیم تا چه اندازه زنان بیوه و بیپناه احتیاج به کمک روحی و اکثر کمک مالی دارند. ولی دامنهی فعالیتهای ما وسعت پیدا کرد و مجبور شدیم، رسمیت انجمن را به ثبت برسانیم و در حال حاضر هم قصدمان فقط کار است، نه سر و صدا و دادن وعدههای پوچ و توخالی.
چرا بیوهزنها و زنهای بیپناه احتیاج به انجمنی دارند که از آنها حمایت کند؟
منظور ما از زنهای بیپناه زنهای شوهر مرده و یا طلاق گرفته هستند. زنهای بیوه معمولا احتیاج به کمک مادی دارند. زیرا در بسیاری از موارد، مرگ رئیس خانواده منبع درآمد و به قول معروف نانآور خانواده را از بین میبرد و زنها را با مشکل ادارهی چند بچهی قد و نیمقدر روبهرو میسازد. این زنها معمولا توانایی کار کردن و گرداندن چرخهای خانواده را ندارند، به علت اینکه در رشتهای تخصص ندارند و کاری جز انجام کارهای خانه از دستشان ساخته نیست، گذشته از این غالبا بچههای کوچک دارند و این امر کار در خارج از خانه را برایشان غیرممکن میسازد. دستهی دیگر زنهای طلاقگرفته و یا طلاقداده هستند که بیشتر به قوت روحی و راهنمایی و به دست آوردن اعتماد به نفس نیاز دارند. زن طلاق گرفته موجودی گوشهگیر و بدبین و وحشتزده است. هر ریسمان سیاهی را مار میپندارد. از ترس مردم به دامان تنهایی پناه میبرد و در تنهایی گرفتار یأس و عقدهی حقارت میگردد و زندگی و آیندهاش را تباهشده میداند و گاه دست به خودکشی میزند.
چرا باید چنین باشد؟ هر دو دسته از این زنها به کمک احتیاج دارند و هر دو دسته میل دارند کار کنند و برای رفع مضیقهی مالی یا رهایی از تنهایی به جایی یا کسی پناه ببرند.
بنابراین باید ترتیبی داد که اینگونه زنها که اکثر مادر هستند و مسئول تربیت چند فرزند، مورد حمایت قرار بگیرند و از نیروی انسانی و کارگری آنها استفاده شود. باید کمک کرد تا فقر، عدهی زیادی از این زنان را به دامن فحشا نکشاند و این امر اگر با همکاری عمومی و خیرخواهانهی مردم مواجه شود، کار مشکلی نیست.
مشکلات بیوهزنانی که به شما مراجعه میکنند معمولا از چه قرار است؟
(خانم فروغ داودزاده منشی انجمن به این سوال جواب داد و گفت) مشکلات سفره قلمکار است و از هر رنگی و قلمی در این سفره وجود دارد اما اکثریت با کسانی است که در دوران بیوگی نانآوری ندارند و خودشان به علت میانهسال بودن قادر به پیدا کردن کار نیستند… عدهی زیادی بیمار هستند و وسایل مداوای مجانی در اختیارشان نیست. از این دسته که بگذریم مشکل بقیه جنبهی خانوادگی و فردی دارد.
کمک و راهنماییهای انجمن به چه نحو صورت میگیرد؟
(خانم فاطمه شیریان خزانهدار انجمن در جواب این سوال گفت) ما شش کمیتهی مختلف داریم که هر کدام به نوعی با امکانات محدود خود به مشکلات مراجعان پاسخ میگویند. مثلا ما به بسیاری از خانوادهها کمکهای مستمر ماهانه میکنیم. البته قصد ما از این کار گداپروری نیست، بلکه کمک نقدی را به عنوان راهحل آخر در نظر میگیریم. مشکلات قضایی ما را چند خانم داوطلب حقوقدان رسیدگی میکنند و راهحلهای عاقلانه پیدا میکنند. ما زنهایی را که کارهای دستی میدانند تشویق میکنیم تا کارهای دستی خود را به محل انجمن بیاورند و سعی میکنیم با فروش آن درآمد مختصری برای آنها فراهم کنیم. برای زنهایی که احتیاج به کار دارند به موسسات، کارخانهها و ادارات دولتی رجوع میکنیم اما متاسفانه خیلی بهندرت، موفق میشویم برای آنها کار پیدا کنیم.
به نظر شما چرا مردم به انجمنهای خیریه کمک نمیکنند؟
به دلیل اینکه مردم اعتماد ندارند و خیال میکنند، کارهای خیر هم یک راه چاپلوسی و شیادی است. البته تا اندازهای حق دارند، بسیاری از انجمنهای به ظاهر خیریه پول اعانه و کمکهای مردم را به صورت عادلانهای به مصرف نمیرسانند و به عبارت دیگر حق را به حقدار نمیدهند. گذشته از این به نظر میرسید که خیر و برکت و روح همکاری و خدمت به همنوع در بسیاری از ما کشته شده است. مردم در برابر مشکلات و دردهای دیگران شانه بالا میاندازند اما وقتی خود به کمک احتیاج پیدا کردند، از جور و ستم زمان و کمبود روح عاطفه و انسانیت شکایت میکنند.
ثرومتمندان حاضر نیستند به اشخاص مستمند کمک کنند و خلاصه کسی که سواره است از درد پیاده خبر ندارد و یا دارد و تجاهل میکند. مثل اینکه اکثر ما چنان در جاهطلبی و پولدوستی غرق شدهایم که سادهترین وظایف انسانی خود را هم فراموش کردهایم. خداوند ما را کمک کند تا از غفلت به در آییم.
بزرگترین مشکل شما در حال حاضر چیست؟
نداشتن بودجه و محدود بودن کار، سر و صدای جراید دربارهی تشکیل انجمن تعداد مراجعهکنندگان را افزایش داده است و ما وسیلهی کافی برای پذیرایی از این مهمانان عزیز را نداریم. اگر موسسات با نظر مساعدت و همراهی به کار ما نگاه میکردند تا حدی مشکلات برطرف میشد. مثلا به محض اینکه ما برای یافتن کار جهت زنان بیپناه به موسسات و کارخانهها رجوع میکنیم، آقایان میگویند: «سنش در چه حدود است؟» وقتی جواب میدهیم «سی یا چهل سال» میگویند پیر است، به درد ما نمیخورد. جوانها را هم به بهانهی نداشتن تجربهی کافی و بلد نبودن کار از سر باز میکنند. خانمهای متمکن که در ماه مبالغ زیادی خرج آرایش و تفریح خود میکنند، حاضر نیستند، یک رومیزی قلابدوزی شده را به مبلغ ده تومان از ما خریداری کنند، تا به این نحو کار و کوشش زنان بیوه را تشویق کنند. مثلا صاحبان آموزشگاهها یا کلاسهای شبانه میتوانند در هر کلاس خود چند زن درمانده را به رایگان قبول کنند و حرفهای به آنها بیاموزند تا پیدا کردن کار برایشان آسانتر شود، ولی سعی ما تاکنون به نتیجهای نرسیده است. ما انتظار زیادی از مردم نداریم. هدف ما کمک و راهنمایی است، یک کار خیر است، در حقیقت یک وظیفهی ساده و ابتدایی انسانی است.
چه برنامهها و نقشههایی برای آینده دارید؟
قصد ما تشکیل یک سمینار بزرگ در این زمینه است و امیدواریم به این وسیله نظر دولت، موسسات و مردم را نسبت به مشکلات روزافزون زنهای بیپناه جلب کنیم. ما یک عده زن هستیم که دور هم جمع شدهایم، ادعای مدارک و تحصیلات عالی را نداریم و دنبال جاه و مقام و پشت میز نشستن هم نمیگردیم، بلکه چند زن ساده و عادی هستیم که قصد داریم اگر موفق شویم، به دیگران کمک فکری و مالی بکنیم. قصد داریم گرهی از مشکل یک همنوع باز کنیم و در این راه احتیاج به کمک همه بهخصوص زنها داریم.
دلم میخواست کارخانهای تاسیس میشد و همهی زنهای بیکار را به خدمت قبول میکرد، زیرا به چشم خود میبینیم که چه اندازه نیروی انسانی و کارگری در زنها عاطل و باطل مانده است. هدفها و نقشههای آیندهی ما براساس مشکلات زنان بیپناه تنظیم میشود و ما سعی میکنیم وقت خودمان را با کاغذبازی و مقررات دیگر تلف نکنیم، بلکه با سادهترین راه، جوابگوی مشکل زنان بیپناه باشیم.»
۲۵۹
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "افتتاح «انجمن بیوهزنان» تهران؛ خبری که مثل بمب صدا کرد" هستید؟ با کلیک بر روی اجتماعی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "افتتاح «انجمن بیوهزنان» تهران؛ خبری که مثل بمب صدا کرد"، کلیک کنید.